کد مطلب:301674 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231

آیه ی اطعام


(و یطعمون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا- انما نطعمكم لوجه الله لا نرید منكم جزاء و لا شكورا) [1] .

«آنان در راه دوستی خدا طعام خود را به فقیر و یتیم و اسیر می دهند و می گویند ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداشی و سپاسی هم نمی طلبیم».

از این آیه هم در منقبت حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها


می توان استفاده كرد. این موضوع هم از مسلمات فریقین شیعه و سنی است كه یقینا حضرت صدیقه علیهاالسلام از جمله اشخاصی است كه سوره ی «هل اتی» در شان آنان نازل شده است و هیچكس در این مطلب كه این سوره در فضائل اهل بیت است- و حضرت صدیقه علیهاالسلام نیز یكی از آنان می باشد- هیچگونه اشكالی را عنوان نكرده است.

ما ابتدا حدیثی را كه ابن عباس راوی آن است، نقل می كنیم و بعد به بررسی سند روایت و ذكر نام راویان حدیث می پردازیم.

«قال ابن عباس رضی الله عنه: ان الحسن والحسین مرضا، فعادهما رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی ناس معه، فقالوا: یا اباالحسن، لو نذرت علی ولدك. فنذر علی و فاطمة و فضة جاریة لهما، ان برئا مما بهما ان یصوموا ثلاثه ایام. فشفیا و ما معهم شی ء فاستقرض علی من شمعون الخیبری الیهودی ثلاث اصواع من شعیر فطحنت فاطمة صاعا و اختبزت خمسة اقراص علی عددهم فوضعوها بین ایدیهم لیفطروا، فوقف علیهم سائل، فقال: السلام علیكم اهل بیت محمد، مسكین من مساكین المسلمین. اطعمونی اطعمكم الله من موائد الجنة. فاثروه و باتوا لم یذوقوا الا الماء و اصبحوا صیاما، فلما امسوا و وضعوا الطعام بین ایدیهم وقف علیهم یتیم، فاثروه، و وقف علیهم اسیر فی الثالثة، ففعلوا مثل ذلك، فلما اصبحوا اخذ علی- رضی الله عنه بیدالحسن والحسین واقبلوا


الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فلما ابصرهم و هم یرتعشون كالفراخ من شدة الجوع، قال: ما اشد ما یسوءنی ما اری بكم. و قام، فانطلق معهم، فرای فاطمة فی محرابها قد التصق ظهرها ببطنها، و غارت عیناها، فساء ذلك، فنزل جبریل و قال: خذها یا محمد؟ هناك الله فی اهل بیتك فاقراه السورة». [2] .

«ابن عباس می فرماید: حسنین بیمار شدند، پیامبر با جمعی از مردم به عیادت آنان آمدند. بعضی از افراد پیشنهاد كردند: یا اباالحسن چه خوب است برای شفای فرزندانت نذری بنمایی، آنگاه علی و فاطمه و فضه- كه جاریه ی آنان بود - نذر كردند كه اگر حسنین شفا یافتند سه روز روزه بگیرند. هنگامیكه حسنین سلامتی خود را بازیافتند در خانه ی علی چیزی برای افطار موجود نبود، لذا امیرالمومنین علیه السلام از شمعون یهودی خیبری سه صاع جو وام گرفت و فاطمه علیهاالسلام از یك صاع آن پنج قرص نان پخت و در سفره ی افطار نهاد، هنگامی كه آماده ی افطار شدند ندای سائلی برخاست: سلام بر شما ای خاندان


محمد، مسكینی از مساكین مسلمین بر در خانه ی شما آمده است اطعام كنید، خدا از مائده های بهشتی شما را روزی فرماید. خاندان وحی نان افطار خود را ایثار كردند، و فضه نیز تبعیت از آنان نمود و همگی شب را بدون غذا صبح كردند و جز آب چیز دیگری به كامشان نرسید... فردای آن شب را نیز روزه گرفتند و چون شب فرارسید و نان افطارشان در سفره نهاده شد، یتیمی بر در خانه آمد و باز به همان ترتیب همگی غذای خود را به آن یتیم ایثار كردند. روز سوم اسیری از راه رسید و مطالبه ی اطعام كرد، بار سوم نیز آنچه در سفره بود قبل از افطار از طرف خاندان پیامبر ایثار شد. صبح روز چهارم علی سلام الله علیه دست حسنین را گرفت و به سوی رسول خدا روان گردید، پیامبر اكرم هنگامیكه چشمش به حسنین افتاد- كه همانند مرغكان از شدت گرسنگی می لرزیدند، فرمود: چه سخت است برای من كه شما را به این حال می بینم، رسول خدا فورا از جای برخاست و همران آنان به خانه ی حضرت زهرا آمد و او را در محراب عبادتش مشاهده فرمود، (اما چه مشاهده ای) از شدت گرسنگی بطن مباركش به پشت چسبیده و چشمهایش در گودی نشسته بود. از این منظره پیامبر اكرم بسیار افسرده خاطر گردید، در آن هنگام جبرئیل فرود آمد و چنین گفت: بگیر یا محمد، مبارك باد بر تو این خاندان تو، و سپس سوره ی «هل اتی» را قرائت نمود».

روایتی كه نقل شد مورد تائید و تصدیق پیشوایان علمی حضرات سنی و شیعه و عموم مسلمین می باشد، و اینك نام دانشمندانی از اهل


سنت كه این روایت را (با الفاظ مختلف) نقل كرده اند:

«ابو جعفر اسكافی متوفای 240 هجری، [3] حكیم ترمذی متوفای بعد از 285 هجری، [4] محمد بن جریر متوفای 310 هجری، ابن عبد ربه متوفای 328 هجری، [5] حاكم ابوعبدالله نیسابوری متوفای


405 هجری، [6] حافظ ابن مردویه متوفای 416 هجری، ابواسحاق ثعلبی مفسر كبیر متوفای 427 هجری، ابوالحسن واحدی مفسر كبیر متوفای 468 هجری، حافظ ابوعبدالله اندلسی حمیدی متوفای 488 هجری، [7] ابوالقاسم زمخشری در كشاف متوفای 538 هجری در «كشاف»، اخطب خوارزمی متوفای 567 هجری، [8] حافظ ابوموسی متوفای 581 هجری، [9] ابوعبدالله رازی متوفای 606 هجری، شرخانی


متوفای 643 هجری، [10] محمد بن طلحه ی شافعی متوفای 652 هجری، ابوالمظفر سبط ابن جوزی متوفای 654 هجری، [11] عزالدین عبدالحمید


متوفای 655 هجری، حافظ ابوعبدالله كنجی شافعی متوفای 658 هجری، قاضی ناصرالدین بیضاوی متوفای 685 هجری، [12] حافظ محب الدین طبری متوفای 694 هجری، حافظ ابومحمد بن ابی جمره ی ازدی اندلسی متوفای 699 هجری، [13] حافظالدین نسفی متوفای 701 یا 710 هجری شیخ الاسلام حموئی متوفای 722 هجری، نظام الدین قمی نیشابوری مفسر معروف متوفای قرن هشتم هجری، علاءالدین علی بن محمد خازن بغدادی متوفای 741 هجری، [14] قاضی عضدالدین ایجی متوفای 756 هجری، [15] حافظ ابن حجر متوفای


852 هجری، [16] حافظ جلال الدین سیوطی متوفای 911 هجری، ابوالسعود عمادی حنفی متوفای 982 هجری، شیخ اسماعیل بروسوی متوفای 1137 هجری، [17] شوكانی متوفای 1173 هجری، [18] محمد


سلیمان محفوظ از علمای قرن دوازدهم، و علاوه بر آنان جماعتی دیگر از علمای عامه این حدیث شریف را در ذیل آیه ی مذكور آورده اند.



[1] سوره ي الانسان، آيه ي 8، 9.

[2] شواهدالتنزيل ج 2/ ح 1047، 1048، 1051، 1053- 1056، 1057، 1059، 1061، الكشاف ج 4/ 169، مناقب خوارزمي ص 188- 194، كفايه الطالب ص 201، تفسير فخر رازي ج 8/ 276، تذكره الخواص ص 312- 317، شرح نهج البلاغه (ط قديم) ج 3/ 257، مناقب ابن مغازلي ص 272، اسدالغابه ج 5/ 530، غررالتبيان ص 525، الدرالمنثور ج 6/ 299، ذخائرالعقبي ص 88، 102، الاصابه ج 4/ 387، ينابيع الموده ص 107، فرائدالسمطين ج 2/ 53- 56/ ح 383، نورالابصار ص 12- 14.

[3] ابوجعفر محمد بن عبدالله سمرقندي اسكافي بغدادي معتزلي متوفاي 240 هجري. وي از بزرگان معتزله است و فرقه ي اسكافيه از پيروان اويند. ذهبي درباره ي او مي گويد: «وي اعجوبه اي در تيزهوشي و وسعت اطلاعات بود و فردي بود متدي و پاكدامن و پارسا». اين يزداذ نيز مي گويد: «اسكافي عالم و فاضل بود و هفتاد كتاب در كلام نوشته است». (سير اعلام النبلاء ج 10/ 550، طبقات المعتزله ص 78، الاعلام ج 6/ 221).

[4] حافظ محمد بن علي بن حسن بن بشر ترمذي صوفي شافعي. وي آنطور كه در آغاز كتاب خود (نوادرالاصول) نوشته است در سال 285 هجري از يكي از مشايخ خود روايت نقل مي كند. حافظ ابونعيم- در كتاب «حليه الاولياء» - ترمذي را ستوده است و سبكي در طبقات الشافعيه ج 2/ 20 شرح حال وي را آورده است. (الغدير ج 1/ 101).

همچنين مراجعه بفرماييد به: سير اعلام النبلاء ج 13/ 439، حليه الاولياء ج 10/ 233، صفه الصفوه ج 4/ 141، طبقات شعراني ج 1/ 106.

[5] ابوعمر احمد بن عبدربه قرطبي متوفاي 328 هجري. ابن خلكان در وفيات الاعيان ج 1/ 34 شرح حال وي را ثبت نموده است و مي گويد: «ابن عبدربه يكي از علمايي است كه احاديث زيادي در حفظ داشت و بر اخبار بسياري از افراد مطلع بود، وي كتاب عقدالفريد را- كه كتابي سودمند مي باشد- تاليف نموده است». (الغدير ج 1/ 102).

شرح زندگاني ابن عبدربه را در مصادر ذيل نيز مي توانيد بيابيد: سير اعلام النبلاء ج 15/ 283، معجم الادباء ج 4/ 211، البدايه و النهايه ج 11/ 193، وفيات الاعيان ج 1/ 110.

[6] حافظ ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدويه بن نعيم بن حكم ضبي حاكم نيسابوري ابن بيع طهماني شافعي متوفاي 405 هجري. وي مولف كتاب مشهور «المستدرك علي الصحيحين» مي باشد. حاكم در سال 321 هجري بدنيا آمد و از آغاز كودكي به فراگيري حديث پرداخت. وي در سال 330 (يعني هنگامي كه نه سال بيشتر نداشت) به استماع حديث پرداخت. خطيب بغدادي و ذهبي و ابن كثير (در تاريخ بغداد ج 5/ 473، تذكره الحفاظ ج 3/ 242 و البدايه و النهايه ج 11/ 355) وي را توثيق نموده اند. (الغدير ج 1/ 107).

همچنين مراجعه بفرماييد به: سير اعلام النبلاء ج 17/ 162، طبقات الشافعيه ج 4/ 155، وفيات الاعيان ج 4/ 280، الوافي بالوفيات ج 3/ 320، تذكره الحفاظ ج 3/ 1039.

[7] حافظ عبدالله محمد بن ابي نصر فتوح بن عبدالله بن فتوح بن حميد بن يصل ازدي حميدي اندلسي ميورقي متوفاي 488 هجري. وي از اصحاب و شاگردان ابن حزم اندلسي مي باشد. ذهبي از او با عناويني چون «امام» و «متقن» و «حافظ» و «شيخ المحدثين» ياد مي نمايد و مي گويد: وي- در علم و عمل و در عقد و انقياد- از بقاياي اصحاب حديث بود. تجليل از ابوعبدالله حميدي را در بسياري از كتب رجالي عامه مي توان يافت. (رجوع بفرماييد به: تذكره الحفاظ ج 4/ 1218، سير اعلام النبلاء ج 19/ 120، النجوم الزاهره ج 5/ 156، شذرات الذهب ج 3/ 392).

[8] حافظ ابوالمويد و ابومحمد موفق بن احمد بن ابي سعيد اسحاق بن مويد مكي حنفي معروف به اخطب خوارزم متوفاي 567 هجري. وي از فقهاي برجسته ي حنفي مذهب است و در نقل روايت از حفاظ بشمار مي رود. خوارزمي در سيره و تاريخ و شعر و ادب نيز دست داشت. از آنجائيكه وي يكي از غديريه سرايان قرن ششم مي باشد شرح حالش- بصورت نسبتا مبسوط- در كتاب الغدير ج 4/ 398- 407 درج گرديده است.

[9] حافظ ابوموسي محمد بن ابي بكر عمر بن ابي عيسي احمد بن موسي مديني اصبهاني شافعي متولد سال 501 و متوفاي 581 هجري. وي از محدثين برجسته اي است كه حفاظ پس از او به تجليل از وي پرداخته و از او بعنوان حافظ ياد نموده اند.

جهت اطلاع از شرح زندگاني وي مي توانيد به كتب ذيل مراجعه بفرماييد: الغدير ج 1/ 116، سير اعلام النبلاء ج 21/ 152، وفيات الاعيان ج 1/ 486 (ط احسان عباس ج 4/ 286)، تذكره الحفاظ ج 4/ 1334، العبر ج 4/ 264، شذرات الذهب ج 4/ 273.

[10] حافظ تقي الدين ابوعمرو عثمان بن (صلاح الدين) عبدالرحمن بن عثمان بن موسي كردي شهرزوري موصلي شافعي شرخاني متوفاي 643 هجري. وي از اكابر محدثين عامه است و كتاب «علوم الحديث» او از مشهورترين كتبي است كه درباره ي علم الحديث نوشته شده است. در بسياري از كتب رجالي عامه كه پس از عصر وي تاليف شده است مي توان شرح حال او را يافت. ذهبي از ابن الصلاح با عناويني چون «امام» و «علامه» و «شيخ الاسلام» ياد مي كند. (سير اعلام النبلاء ج 23/ 140، تذكره الحفاظ ج 4/ 1430، طبقات اسنوي ج 2/ 41، طبقات ابن شهبه ج 2/ 112، طبقات سبكي ج 8/ 326).

[11] ابوالمظفر شمس الدين يوسف بن قزاوغلي بن عبدالله تركي عوني هبيري بغدادي حنفي معروف به سبط بن جوزي متوفاي 654 هجري.

وي سبط حافظ ابن جوزي حنبلي است و نام مادر وي رابعه (دختر ابن جوزي) مي باشد. يافعي در مرآه الجنان ج 4/ 136 شرح حال وي را آورده است. ابن كثير نيز در البدايه و النهايه ج 13/ 194 زندگينامه ي وي را آورده و علم و فضل و حسن خطابه ي او را ستوده است. ابوالحسنات نيز در الفوائدالبهيه ص 230 از او ياد نموده است و مي گويد: «سبط بن جوزي تفقه نمود و در فقه مسلط گرديد، او عالم و فقيه و واعظ خوش معاشرتي بود». ابوالمعالي سلامي نيز در منتخب الاخبار ص 234 مي گويد: وي استادي است صالح و به تفسير و حديث و فقه عالم است. او تفسير مفصلي تدوين نموده كه در 29 جلد است». سلامي سپس در كتاب خود مشايخ و تاليفات ابن جوزي را برمي شمرد. (الغدير ج 1/ 120).

در كتب ذيل نيز از سبط بن جوزي ياد شده است: سير اعلام النبلاء ج 23/ 296، النجوم الزاهره ج 7/ 66، شذرات الذهب ج 5/ 286.

[12] قاضي ابوالخير ناصرالدين عبدالله بن عمر بيضاوي شافعي متوفاي 685 هجري. وي در زمينه ي اصول دين كتابهاي «الطوالع» و «المصباح»، در فقه كتاب «غايه القصوي»، در تفسير كتاب «مختصرالكشاف»، و در حديث كتاب «شرح المصابيح» را تدوين نموده است. سبكي در كتاب طبقات الشافعيه ج 5/ 59 مي گويد: «بيضاوي امامي مبرز، صاحب نظري صالح و عابدي زاهد بود. در شيراز به تصدي مقام قضاوت پرداخت و به تبريز رفت». ابن كثير در البدايه و النهايه ج 13/ 309 وي را ستوده است و مي گويد: «بيضاوي در تبريز فوت شده است». (الغدير ج 1/ 122).

همچنين مراجعه شود به: طبقات سبكي ج 8/ 157، شذرات الذهب ج 5/ 392، الاعلام ج 4/ 110، معجم المولفين ج 2/ 266.

[13] حافظ ابومحمد عبدالله بن سعد بن سعيد بن ابي جمره ي ازدي اندلسي متوفاي 695 و يا 699 هجري. وي از اكابر محدثين مالكيه است و كتابهاي «جمع النهايه»، «بهجه النفوس» و «المرائي الحسان» از جمله آثار اوست. اصل او از اندلس مي باشد و در مصر وفات نموده است. ابن كثير درباره ي او مي گويد: و كان قوالا بالحق، امارا بالمعروف و نهاءا عن المنكر. (مراجعه بفرماييد به: البدايه و النهايه ج 13/ 408، الاعلام ج 4/ 89، معجم المولفين ج 2/ 234).

[14] ابوالحسن علاءالدين علي بن محمد بن ابراهيم بن عمر بن خليل شيحي بغدادي معروف به خازن متوفاي 741 هجري. وي از علماي تفسير و تاريخ و حديث و فقه عامه مي باشد و آثار متعددي را تدوين نموده است. (الدررالكامنه ج 3/ 97، شذرات الذهب ج 6/ 131).

[15] قاضي عبدالرحمن بن احمد ايجي شافعي متوفاي 756. سبكي در طبقات الشافعيه ج 6/ 108 مي گويد: «وي در معقولات امام بود و با قرآن و سنت و معاني و بيان و نحو آشنايي داشت. ايجي در فقه نيز دست داشت و در علم كلام كتابي دارد به نام المواقف». ابن حجر نيز در الدرر الكامنه ج 2/ 322 از ايجي ياد نموده و تاليفات او را برشمرده و وي را مورد ستايش قرار داده است. (الغدير ج 1/ 126).

[16] حافظ ابوالفضل احمد بن علي بن محمد عسقلاني مصري شافعي معروف به ابن حجر متولد سال 773 و متوفاي سال 852 هجري.

وي صاحب كتاب «الاصابه» و «تهذيب التهذيب» است. سخاوي در كتاب الضوءاللامع ج 2/ 36- 40 بتفصيل درباره ي او و مشايخ و تاليفات وي سخن گفته و به تجليل از وي پرداخته است. سخاوي مي گويد: ابن حجر امام امامان است، قدماء به حفظ و وثاقت و امانت و اطلاعات وافي و ذهن وقاد و تيزهوشي و معلومات گسترده ي وي در تمامي فنون شهادت داده اند و شيخ او (عراقي) درباره ي وي شهادت داده است كه اعلم اصحاب او در حديث، ابن حجر است. سخاوي سپس مي گويد: تقي فاسي و برهان حلبي درباره ي ابن حجر گفته اند: ما مثل ابن حجر را نديده ايم. عبدالحي نيز در كتاب شذرات الذهب ج 7/ 270- 273 مي گويد: ابن حجر در فقه و عربيت تبحر يافت و «حافظالاسلام» گرديد؛ عبدالحي سپس در كتاب خويش به ستايش بسيار از ابن حجر مي پردازد و تاليفات وي را- با تمجيد از آنها- برمي شمارد. (الغدير ج 1/ 130).

شرح زندگاني و بررسي تاليف ابن حجر بتفصيل در كتاب «بغيه العلماء و الرواه» ص 75، فهرس الفهارس ج 1/ 321، ذيل التقييد ج 1/ 352، تعجيل المنفعه (مقدمه) ص 7 آمده است.

[17] ابوالفداء اسماعيل بن حقي بن مصطفي استانبولي حنفي خلوتي بروسوي متوفاي 1127 و يا 1137 هجري. وي از مفسران و متصوفان كثيرالتاليف عامه است. تفسير ده جلدي وي به نام «روح البيان» ازتفاسير مشهور عامه در قرون اخير مي باشد كه به نام «تفسير حقي» نيز معروف است. از جمله آثار ديگر او كتابهاي «تسهيل طريق الاصول لتيسيرالوصول»، «كتاب التوحيد»، «كتاب النجاه» و «شرح الاربعين» است. (مراجعه بفرماييد به: الاعلام ج 1/ 313، معجم المولفين ج 1/ 362).

[18] قاضي محمد بن علي بن محمد شوكاني صنعاني. وي در مقدمه ي كتاب بدرالطالع به نقل از پدرش نوشته است كه در سال 1173 بدنيا آمده است. تاريخ وفات او را نيز 1250 ثبت كرده اند. فقيهي است مسلط، بر علوم ديگر نيز احاطه دارد و به فضائل آراسته است. او صاحب تاليفات بسيار و مفيدي است. شرح حال كامل او به قلم خودش در مقدمه ي كتاب بدرالطالع ج 2/ 214- 215 ثبت است. وي در آنجا مشايخ و اساتيد خود را در حكمت و كلام و فقه و اصول و حديث و معاني و بيان و علوم عربيت برمي شمرد و كتابها و رسالاتي را كه نوشته است- و بالغ بر يكصد عنوان مي شود- نام مي برد. تاكنون بسياري از نوشته هاي وي چاپ شده است و همگي آنها حاكي از اين است كه وي به فنون و علوم شريعت- اعم از قرآن و سنت و آنچه كه وابسته ي به اين علم از معرفت مشايخ و مسانيد است- تسلط دارد. حسين بن محسن سبعي نيز شرح حال وي را در مقدمه ي يكي از كتابهاي شوكاني به نام نيل الاوطار (جلد 8 ط بولاق) نوشته است. (الغدير ج 1/ 146، 147).

همچنين مراجعه بفرماييد به كتاب فهرس الفهارس ج 2/ 1082- 1088 كه حاوي مطالب نسبتا مبسوطي درباره ي شوكاني است.